۱۳۸۶ دی ۱۳, پنجشنبه

Snowy Day

!یه روز بعد از یه روز برفی
دیروز کلی برف اومد و بچه خرده ها رو کلی خوشحال کرد, منم کلی خوشحال شدم آخه خیلی وقت بود که برف درست حسابی تو تهران ندیده بودم. خوشحالیم وقتی بیشتر شده که مجبور شدم امروز بیام سر کار! امیدوارم خدا نصیبتون نکنه که ماشین بخرید, من تازه فهمیدم که چرا می گن قانع باشید, سرتون بو قرمه سبزی نده, آخه من نونم نبود, آبم نبود ماشین خریدنم چی بود؟ الآن ساعت سه بعد از ظهر و من با اینکه ماشین داشتم و صبح دو ساعت زودتر راه افتاده بودم تازه سه ساعت که در محل کارم جلوس کردم!ماشینم مثله سازندس از کار در اومد, رفیق نیمه راه بود!

هیچ نظری موجود نیست: